الگوی وحدت
شکّی نیست که وحدت یک ملّت و انسجام پیروان یک مکتب باعث عزّت و قدرت و شوکت آنان میشود، و به این جهت در طول تاریخ کسانی با قدرت و پیروز بودهاند که انسجام و وحدت خویش را حفظ کردهاند. حتی پیروان باطل نیز آنگاه توانستهاند به مقاصد شیطانی خویش دستیابند که انسجام و وحدت خویش را بر محور منافع مشترک حفظ نمودهاند جامعه و ملّت اسلام نیز از این قاعده مستثنی نیست، عزّت و اقتدار جامعه اسلامی در گرو اتحاد و انسجام آنها است چنان که ذلّت و خواری و بیچارگی آنان را در جدایی و تفرقه و اختلاف باید جستجو کرد. شاهد زنده این سخن اوضاع عصر حاضر است که مسلمانان با این که اکثر منابع انرژی و نفتی و گازی دنیا را در اختیار دارند و مناطق مهم دریایی و سوق الجیشی از آن آنها میباشد، با این حال بیشترین درگیریها، قتلها و غارتها و چپاولگری توسط قدرتهای مخالف اسلام و مسلمین، در مناطق مسلمین علی الخصوص خاورمیانه وجود دارد، این نیست مگر به خاطر اختلاف شدیدی که در جامعه اسلامی حاکم است و دستهای خیانت پیشه هر روز بر آن دامن میزند.
بنیانگذار مکتب نجات بخش اسلام، پیامبر رحمت و عزّت دعوت خویش را با شعار توحید آغاز کرد و تمام همّ و غمّ خویش را بر ایجاد وحدت و حفظ آن در جامعه اسلامی، بنا نهاد.
هم گفتههای او وحدت آفرین و انسجام بخش بود و هم رفتارهای او اتحاد بخش و اختلاف زدا بود.
به بهانه سال اتحاد ملّی و انسجام اسلامی، برآنیم که برخی گفتهها و سخنان آن حضرت و برخی رفتارها و سیره او را بازخوانی کنیم.
الف: سخنان وحدت آفرین
تذکر این نکته ضروری است که اکثریت و جماعت بودن نشانه حقانیت نیست، چنان که در اقلّیّت بودن همیشه نشانه حقانیّت نیست، آنچه در مورد روایات آتی مَد نظر است همآهنگی و همراهی با اکثریت مردم است و در مسائل حق، و یا همآهنگی و اتحاد بر محور و منافع مشترکه جامعه اسلامی است.1ـ خدا با جماعت
رسول اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «یداللّه مع الجماعة؛دست خدا با جماعت است.»(1)
2ـ جدایی از جماعت هرگز
«من فارق الجماعة شبراً خلع اللّه ربقة الاسلام من عنقه؛ هر کس یک وجب از جماعت جدا شود خدا طوق مسلمانی را از گردنش میبرد.»
چرا که تقویت و بقای اسلام بستگی به همگرایی و اتحاد جامعه مسلمین دارد.
3ـ همگرایی رحمت و اختلاف عذاب
همچنان که قرآن کریم بدترین بلای زمینی را اختلاف و تفرقه در میان مردم میداند آنجا که فرمود: «قل هو القادر علی ان یبعث علکیم عذاباً من فوقکم اومن تحت ارجلکم او یلبسکم شیعاً و یریق بعضکم بأس بعضٍ...؛(2) بگو او قادر است که از بالا یا از زیر پای شما، عذابی بر شما بفرستد، یا بصورت دستههای پراکنده شما را باهم بیامیزد، و طعم جنگ(و اختلاف) را به هر یک از شما بوسیله دیگری بچشاند.»
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز میفرماید: «الجماعة رحمةٌ و الفرقة عذابٌ؛(3) همگرایی و اتفاق رحمت الهی است و تفرقه و جدایی عذاب.»
اثر این عذاب را به خوبی امروزه ملتهای اسلامی مشاهده میکنند و میبینند که بر اثر اختلاف و تفرقه چگونه مورد اهانت و تاخت و تاز قدرتهای جهانی و صهیونیستها قرار گرفتهاند، قبله اول آنها اشغال، کشورهای عراق و افغانستانو... زیر چکمههای قدرت جهانخوار آمریکا به ویرانه تبدیل شده است اگر کشورهای اسلامی کمترین همگرایی و اتحاد داشتند چنین فاجعههایی رخ نمیداد.
4ـ تفرقه و مرگ جاهلی
در روایات بسیاری از شیعه و سنّی نقل شده که عدم شناخت امام زمان هر عصر مساوی با مرگ در دوران جاهلیت است، چرا که امام نظام امّت و محور جامعه است. جدایی از جماعتی که بر این محور حرکت میکند نیز نوعی مرگ جاهلیت است.
حضرت ختمی مرتبت فرمود: «من فارق الجماعة مات میتة جاهلیّة؛(4)کسی که از جماعت جدا گردد،(و راه تفرقه را در پیش گیرد) به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.»
5 ـ اتحاد راهی به بهشت
ایمان و عمل صالح انسان را به بهشت میرساند، یکی از بارزترین مصداقهای عمل صالح همگرایی و همدلی است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «من سرّه ان یسکن بحبوحة الجنّة فلیلزم الجماعة؛(5) هر که میخواهد در میان بهشت جای گیرد، همراه جماعت شود.»
6ـ شیطان از جماعت به دور است
هر جا همکاری و همگرایی و همدلی باشد شیطان نیز کمتر نفوذ دارد، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «انّ الشّیطان مع الواحد و هو من الاثنین ابعد؛شیطان با یک تن است و از دو تن دورتر است.»
و در بیان دیگر فرمود: «اثنان خیرٌ من واحدٍ و ثلاثةٌ خیرٌ من اثنین و اربعةٌ خیرٌ من ثلاثةٍ فعلیکم بالجماعة؛(6) دو تن از یکی بهتر است و سه تن از دو تن بهتر و چهار تن از سه بهتر پس با هم باشید.»
7ـ همگرایی حتّی در غذا خوردن
همدلی و اتحاد هم در امور مهم و سرنوشت ساز جامعه اسلامی لازم و ضروری است و هم در امور عادی و ساده همچون طعام خوردن.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «کلوا جمیعاً ولاتفرّقوا فانّ طعام الواحد یکفی الاثنین و طعام الاثنین یکفی الثّلاثة و الاربعة کلوا جمیعاً و لاتفرّقوا فانّ البرکة مع الجماعة؛(7) با همدیگر بخورید و از هم جدا مشوید، که غذای یک تن برای دو تن نیز کافی است و غذای دو تن برای سه تن و چهارتن کافی است. با همدیگر بخورید و از هم مپاشید که برکت با جماعت است.»
این روایت نشان میدهد که همگرایی باعث برکت در غذا نیز میشود.
8 ـ زمینه اتحاد را فراهم کنید
گاه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به سفارشهایی میپردازد که زمینه اتحاد و همدلی را فراهم نموده و ریشه اختلاف را از بین میبرد، از جمله فرمود: «استووا ولا تختلفوا فتختلف قلوبکم؛(8) با یکدیگر (در مسائل مادّی و مالی) برابر باشید نه مختلف تا دلهای شما با هم اختلاف پیدا نکند.» در جای دیگر فرمود: «استووا تستوی قلوبکم و تماسّوا تراحموا؛(9) با یکدیگر برابر باشید تا دلهایتان برابر شوند و با هم نزدیک شوید تا مورد رحمت قرار گیرید.»
و گاه زمینهها و محورهای اتحاد را بیان نموده و عوامل کاذب برتری را نفی میکند: «ایّها الناس انّ ربّکم واحدٌ و انّ اباکم واحدٌ کلّکم لآدم و آدم من ترابٍ انّ اکرمکم عند اللّه اتقاکم لافضل لعربیٍ علی عجمیٍّ الّا بالتّقوی؛(10) ای مردم! خدای شما یکی است و پدرتان یکی است، همه فرزند آدمید و او از خاک است. کسی از شما گرامیتر است که پرهیزکارتر است. عرب را بر عجم برتری نیست مگر با تقوا و پرواپیشگی.»
9ـ شیاطین بانیان تفرقه و اختلاف
هم شیاطین جنّی و هم قدرتهای شیطانی تلاششان در این است که بین مردم و ملّتها اختلاف ایجاد کنند تا بیشتر و بهتر بر آنها مسلّط گردند و از آنها بهتر بهره کشی نمایند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «انّ ابلیس یضع عرشه علی الماء، ثمّ یبعث سرایاه فادناهم منزلةً اعظمهم فتنةً یجیئی احدهم فیقول فعلت کذا و فعلت کذا فیقول ما صنعت شیئاً و یجییء احدهم فیقول ما ترکته حتّی فرّقت بینه و بین اهله فیدنیه منه و یقول نعم انت؛(11) براستی شیطان تخت خویش را بر آب گذاشته است و سپاهیان خویش را به این سوی و آن سوی میفرستد. هر کس گمراهی بزرگتری پدید آورد، جایگاهش بدو نزدیکتر است. یکی از آنان میآید و میگوید: «چنین کردم و چنان کردم» شیطان میگوید: «کاری نکردهای» یکی دیگر میآید و میگوید: «فلان کس را رها نکردم تا میان او و خویشانش جدایی انداختم، آن گاه شیطان او را به خود نزدیک میسازد و میگوید:تو چقدر خوبی.»
ب: رفتارهای وحدت آفرین
حضرت ختمی مرتبت تنها گوینده و دعوت کننده به اتحاد و همدلی نبود بلکه سیره و رفتار او کاملاً در مسیر اتحاد و تقویت همدلی بود که به نمونههایی اشاره میشود:1ـ مسجد مرکز وحدت و همدلی
اوّلین اقدام حضرت در مدینه ساختن مسجد بود، مرکز عبادت، وحدت، مشورت و خدمت و قضاوت، تصمیمگیریهای کلان، محوریّت مسجد و نماز در سیره تمام انبیاء به چشم میخورد. خداوند اولین نقطه خشکی را کعبه و سپس زمین را از زیر آن گسترش داد، مسجد در هر روز سه تا پنج نوبت محل اجتماع مسلمانان است و هفتهای یکبار در روز جمعه، محل اجتماع بزرگتر آنان میباشد، عمدهترین کاربریهای مسجد در صدر اسلام این موارد بود:
مسجد مرکز اسلامی و محل اجتماع مسلمانان، مسجد محل بیت المال و خزانه کشور، مسجد، پناهگاه مردم در مواقع اضطراری و جنگ، مسجد، دادگستری و محل صدور احکام کیفری، مسجد، مجلس شورا و قانونگذاری، مسجد مرکز تعلیم و تربیت، مسجد، کتابخانه و انبار مهمّات، مسجد، آموزشگاه نظامی و تربیت بدنی، مسجد، محل پخش اعانات مالی، مسجد خوابگاه مستمندان، و آسایشگاه سربازان آماده، مسجد، محل نگهداری غنایم(12)و...تمامی این موارد نقش سازنده در استحکام جامعه اسلامی، وحدت و همدلی و همگرایی مردم دارد.
جالب این است که در هنگام ساخت مسجد نیز وحدت و همآهنگی و مشارکت عمومی تبلور یافته بود. تمام مسلمانان در ساختن و فراهم کردن وسائل ساختمانی شرکت کردند حتی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز مانند سایر مسلمانان از اطراف سنگ میآورد. «اسیر ابن صفیر» جلو رفت و عرض کرد: ای رسول خدا اجازده دهید تا سنگ را من ببرم. حضرت فرمود: «اذهب فاحمل غیره؛ برو سنگ دیگری بیاور» این حرکت حضرت باعث ترغیب و تشویق بیشتر دیگران میشد.
یکی از مسلمانان این شعر را خواند:
هرگاه ما بنشینیم و پیامبر کار کند، چنین کاری برای ما موجب ضلال و گمراهی است.
و هنگام کار برای مسجد، شخص پیامبر و تمامی مسلمانان شعاری را تکرار میکردند که تقویت کننده وحدت و همگرایی مسلمانان بود.
آن شعار این بود:
زندگی حقیقی همان زندگی آخرت است. پروردگارا بر انصار و مهاجر ترحم بفرما.(13)
2ـ تخریب مسجد تفرقه ساز
دوازده نفر از منافقان به نام جاریة بن عامر،مجمع بن جاریه،زیدبن جاریه، یزید بن جاریه، ودیعة بن ثابت، خذام بن خالد، عبداللّه بن نبتل، بجاربن عثمان، ابوحبیبة بن ازعر،معتّب بن قشیر، عباد بن حنیف، ثعلبة بن حاطب،(14) مسجدی در مقابل مسجد قبا ساختند که معروف شد به "مسجد ضرار". پایان کار مسجد همزمان شد با بسیج لشکریان اسلام به سوی تبوک پنج نفر از منافقین در شرف حرکت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) سراسیمه به محضرش رسیدند و اعلام داشتند کهای رسول خدا ما نمایندگان اشخاصی هستیم که در محل هستند، و مسجد ساختهایم برای عدّه کمی نیازمند و برای شبهای بارانی و سرد زمستانی، و دوست میداریم که پیش ما بیائید و با ما در آن مسجد نماز بگزارید» حضرت پاسخ قاطع را به بعد از مراجعت از تبوک محوّل نمود. وقتی حضرت از تبوک برگشت و به "ذی اوان"(15) فرود آمد خبر آن مسجد و نیّت تفرقه افکنانه بانیان آن به پیامبر وحی شد.
«والّذین اتخذوا مسجداً ضراراً و کفراً و تفریقاً بین المؤمنین و ارصاداً لمن حارب اللّه و رسوله من قبل و لیحلفنّ ان اردنا الّا الحسنی و اللّه یشهد انّهم لکاذبون لاتقم فیه ابدا؛(16)(گروه دیگر از منافقین) کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان (به مسلمانان) و (تقویت) کفر و تفرقه میان مؤمنان و کمینگاه برای کسی که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده بود، آنها سوگند یاد میکنند که نظری جز نیکی (و خدمت) نداشتهایم امّا خداوند گواهی میدهد که آنها دروغگو هستند! هرگز در آن (مسجد) قیام (و عبادت) مکن.»
پس از نزول آیه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) "عاصم بن عدی عجلانی" و "مالک بن دختم سالمی" را فراخواند و فرمود:به سوی این مسجد که اهل آن ستمگرند بروید و آن را خراب کنید و آتش بزنید، بعد از تخریب و آتش، پیامبر دستور داد که محل آن را مزبله کرده و در آن نجاسات و مردار متعفن بریزند.(17)
آری همان پیامبری که برای ایجاد وحدت و همدلی و عبادت خداوندی، مسجد میسازد، وقتی احساس کند مسجد برای تفرقه و جدایی مسلمین ایجاد شده است دستور تخریب آن را میدهد.
3ـ ایجادت اخوّت و برادری
تمرکز مسلمانان در مدینه فصل جدیدی در زندگانی پیامبر پدید آورد، او قبل از ورود به مدینه، فقط در صدد جلب قلوب و تبلیغ آیین خود بود، ولی امروز باید بسان یک سیاستمدار پخته و کارآزموده موجودیت خود و هواداران خود را حفظ کرده و نگذارد دشمنان داخلی و خارجی در صفوف آن نفوذ کنند و وحدت و همگرایی آنان را به خطر اندازد. در این میان سه عامل جامعه آنروز و وحدت آن را با خطر روبرو ساخته بود.
1ـ خطر قریش و عموم بت پرستان شبه جزیره عربستان.
2ـ یهودیان یثرب، که در داخل و خارج شهر زندگی میکردند و ثروت و امکانات زیادی داشتند.
3ـ اختلافی که میان هواداران او و «اوس» و «خزرج» وجود داشت.
مهاجرین و انصار، از آنجا که پرورش یافته در محیط مختلف بودند، در طرز تفکر و معاشرت فاصله زیادی با هم داشتند. وانگهی اوسیان و خزرجیان، که جمعیّت انصار را تشکیل میدادند، صدو بیست سال با هم نبرد کرده و دشمنان خونی یکدیگر به شمار میرفتند ولی پیامبر اکرم تمام این مشکلات را به طرز خردمندانه از هم گشود. او درباره دو مشکل نخست، دست به کارهایی زد که در جای خود بیان شده است.
و مشکل اختلاف هواداران خود را با مهارت خاصی از بین برد وی از طرف خدا مأمور گشت که مهاجرین و انصار را با یکدیگر برادر کند روزی در یک انجمن عمومی در منطقه «نخیله» در حالی که پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به همراه هفتصد و چهل نفر حضور داشتند جبرئیل نازل شد و فرمود: خداوند میان فرشتگان عقد برادری بسته است، تو نیز بین اصحاب عقد اخوّت به بند «تاخّو فی اللّه اخوین اخوین ؛ دو تا دوتا برادر دینی شوید» و حضرت نیز این دستور را اجرا کرد.
ابوبکر با عمر، عثمان با عبدالرحمان، سلمان با ابوذر، طلحه با زبیر، مصعب با ابو ایّوب انصاری، حمزه با زید بن حارثه،ابودرداء با بلال، جعفر طیار با معاذ بن جبل، مقداد با عمار، عایشه با حفصه، امّ سلمه با صفیّه و شخص پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با علی(ع) و... عقد اخوّت بستند.(19)
البته این یک دستوری نبوده که مخصوص دوره پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده باشد، بلکه قرآن آن را به صورت دستور همیشگی در آورده و میفرماید: «انّما المؤمنون اخوةٌ فاصلحوا بین اخویکم و اتّقوا اللّه لعلّکم ترحمون؛(20) همانا مؤمنان با یکدیگر برادرند، پس میان برادران خود(در صورت اختلاف و نزاع) صلح و آشتی برقرار کنید و از خدا پروا کنید تا مورد رحمت قرار گیرید.»
این آیه، رابطه مؤمنان با یکدیگر را همچون رابطه دو برادر دانسته که در این تعبیر نکاتی نهفته است، از جمله:
الف: دوستی دو برادر، عمیق و پایدار است ب: دوستی دو برادر، متقابل است، نه یک سویه. ج: دوستی دو برادر بر اساس فطرت و طبیعت است، نه جاذبههای مادی و دنیوی.د: دو برادر در برابر بیگانه، یگانهاند و بازوی یکدیگر. هـ: اصل و ریشه دو برادر یکی است. و:توجّه به برادری مایه گذشت و چشم پوشی است. ز: در شادی او شاد و در غم او غمگین است.(21)
سفارشهایی برای تحکیم برادری
پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به ابلاغ آیه قرآن درباره اخوت و انجام عمل آن در صدر اسلام اکتفا نمیکند بلکه سفارشهای متعددی دارد برای دوام و تحکیم این برادری در جامعه، که به نمونههایی اشاره میشود:1ـ جنگیدن و ناسزاگویی ممنوع
فرمود: «قتال المسلم کفرٌ و سبابه فسوقٌ ولاتحلّ لمسلمٍ ان یهجر اخاه فوق
ثلاثة ایّامٍ؛ جنگیدن با مسلمان کفر(عملی) است و دشنام دادنش باعث فسق میشود و روا نیست که مسلمانی با برادر خویش بیش از سه روز قهر کند.»(22)
2ـ نگاه تند ممنوع
«ما یحلّ لمؤمنٍ ان یشتدّ الی اخیه بنظرةٍ تؤذیه؛روانیست که مؤمنی به تندی به برادرش نگاه کند تا آزارش دهد.»(23)
3ـ هرچه برخود روا میدارید به دیگران روا دارید
فرمود: «ماکرهته لنفسک فاکرهه لغیرک و ما احببته لنفسک فاحبّه لاخیک؛(24) هرچه برای خویش نمیپسندی برای دیگران مپسند و آنچه برای خویش دوست میداری، برای برادرت دوست بدار.»
4ـ دفاع از آبروی دیگران
رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «من ذبّ عن عرض اخیه بالغیبة کان حقّاً علی اللّه ان یقیه من النّار؛ هر کس در پشت سر برادر از آبروی او دفاع کند، بر خدا لازم است که از آتش دوزخ حفظش کند.»
5 ـ کینه از برادر دینی نداشتن
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «من نظر الی اخیه نظر مودّةٍ لم یکن فی قلبه احنة لم یطرف حتّی یغفر اللّه ما تقدّم من ذنبه؛(25) هر کس به دیده مهربانی به برادر خویش نظر کند و کینه در دلش نباشد، خداوند هم گناهان گذشتهاش را میآمرزد.»
6ـ وعده خلافی، هم ممنوع
و فرمود: «لاتمار اخاک و لاتمازحه ولاتعده فتخلفه؛(26) با برادر (دینیات)مجادله مکن، و با او شوخی مکن، و با او وعده شکنی مکن.»
7ـ یار او باش
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «لینصر الرّجل اخاه ظالماً او مظلوماً ان کان ظالماً فینهه فانّه له نصرةٌ و ان کان مظلوماً فینصره؛(27) آدمی باید برادر خویش را یاری کند چه ستمگر باشد و چه ستمکش، اگر ستمگر است او را بازدار که این است یاری کردن او و اگر ستمکش است، یاریاش دهد.»
تمام این سفارشات ریز و درشت هم در وحدت مذهبی و ملّی نقش سازنده و کارساز دارد و هم در وحدت و انسجام ملی و دینی نقش ایفا میکند.
از آنچه گفتیم بخوبی میتوان نتیجه گرفت که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) هم با سخنان ژرف و عمیق خویش بر وحدت جامعه اسلامی و بیان عوامل آن پای فشرده است و هم با سیره و رفتار خویش بخوبی ایجاد اتحاد و همدلی و همگرایی را برای جامعه اسلامی آنروز به ارمغان آورد.
پی نوشتها:
1. نهج الفصاحه، ترجمه ابراهیم احمدیان، قم، انتشارات گلستان ادب، ص 133، شماره 1008.
2. سوره انعام، آیه 65.
3. نهج الفصاحه، همان، ص 133، ش 1009.
4. همان، ص 132، ش 1007.
5. همان، ش 1006.
6. همان، ص 132.
7. همان، ص 132.
8. همان، ص 82.
9. همان، ص 83 روایت 500
10. همان، ص 82، ش 499.
11. همان، ص 111، ش799.
12. ر.ک: فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، قم دفتر تبیلغات اسلامی، ج 1، ص 450؛ مسجد نهاد عبادت، حسن رهبری، دبیرخانه ستاد عالی مساجد، ص 234؛ سیره پیامبر اکرم، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ص 85.
13. فروغ ابدیت، همان، ص 453 ـ 454.
14. مغازی، واقدی، ترجمه محمد مهدوی، دانشگاه تهران، ج 3، ص 797.
15. نام جایی است که تا مدینه یک ساعت راه فاصله دارد.
16. سوره توبه، آیات 106 ـ 107.
17. مجمع البیان، طبرسی، بیروت، دارالمعرفه، دوم، 1408، ج 5، ص 110.
18. مثنوی مولوی.
19. بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج 38، ص 335؛ سیره ابن هشام، ج 2، ص 123 ـ 126.
20. سوره حجرات.
21. سیره پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، همان، ص 85 ـ 86.
22. نهج الفصاحه، همان، ص 82، ش 509.
23. همان، ص 83، ش 514.
24. همان، ش 515.
25. همان،ش 518.
26. همان.
27. همان، ص 82، ش 511.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}